محل تبلیغات شما



ای همه لطف و صفا، نغمه مرغ هوا شمع شبستان ما، درد بجان را دوا جای تو خالی ست یار، جان جهان غمگسار سینه ما پر شرر، دیده ما اشکبار مرغک سر کنده ایم، غرقه گردابها بر سر خاک تو دوست، آب به مردابها جامه سیه پا به سر، سرکه بجای شکر در غم آن رفته تن، بیدل و خونین جگر مرغ به پرواز شد، روح ز تن باز شد پیش رخ آن صنم، همهمه آواز شد گوهر یکدانه را، دست اجل برد زود خانه و کاشانه را، کرد زبن خاک و دود رفت به معراج نور، پر شعف و پر ز شور خوانده شده سوی حق، موسیِ بر کوه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها